می گفت توی سنگر نشسته بودیم ،
که یکدفعه ماری داخل سنگرمان پیدا شد .
همگی دنبال مار دویدیم
آمدیم بیرون
ناگهان
خمپاره ای به سنگر خورد
و آن را منهدم کرد .
شهید محمدرضا عبدی