بی نصیب
بی نصیب :نام هر شخصی است که از شهادت جا مانده است
یکی از اقوام حسابی از دستش شاکی شده بود
با بغض و اندوه بهش گفت :
آخه تا کی میخوای هی بری افغانستان و بیای؟
زن و بچه و پدر و مادر هم حقی دارن .
گفت:
من اینقدر می رم افغانستان تا یا مشکلاتش حل بشه
یا جنازه ام روی دست مردمش برگرده ایران .
یک بار هم نشد بگوید
من خسته ام .
بابت آن همه زحمتی هم که می کشید ،
هیچ چشم داشتی نداشت .
من حتی ندیدم
وقتی را برای مرخصی در نظر بگیرد.
سردارسرلشکر شهید محمود کاوه
فرمانده لشکر ویژه شهدا
به نقل همسر شهید
در بازار دنبال خرید برای خانواده اش بود
می گفت :
مگر میشه بابا باشی
و بعد چند وقت با دست خالی
به دیدار خانواده و بچه هایت بروی
جانباز شهید نور خدا موسوی
به نقل از حسین رجبی کازانی
همرزم شهید
محمود خم شده بود و بند پوتینش را می بست .
یکدفعه یکی از بچه ها به شوخی پتو را پرت کرد طرفم .
اسلحه از روی دوشم افتاد و خورد توی سر محمود.
سرش شکسته بود و داشت خون می آمد .
برخلاف انتظارم
دیدم یک دستمال از جیبش در آورد و گذاشت روی زخم
و بعد هم از سالن خارج شد!!!! .
سردارسرلشکر شهید محمود کاوه
فرمانده لشکر ویژه شهدا
به نقل از ابراهیم پور خسروانی