چاله
بسیجی ها در دو کوهه
چاله هایی شبیه قبر می کندند
تا یاد مرگ را فراموش نکنند ،
امروزه ما هزاران چاله داریم
تا یاد مرگ را از ما دور کند
بسیجی ها در دو کوهه
چاله هایی شبیه قبر می کندند
تا یاد مرگ را فراموش نکنند ،
امروزه ما هزاران چاله داریم
تا یاد مرگ را از ما دور کند
دفترچه یاداشت یک شهید 16 ساله در جریان تفحص؛
گناهان یک روزه من عبارتند بودند از :
سجده نماز ظهرم طولانی نبود!!
زیاد خندیدم!!
هنگام فوتبال شوت خوبی زدم ، که از خودم خوشم آمد!!
در هور گم شدیم . گشتیم و گشتیم تا خسته شدیم .
حمزه گفت من یک راه پیدا کردم . گفتیم خب زود بگو .
گفت از قورباغه ها می شود فهمید .
اگر قور قور کنند
یعنی شور می خوانند و منطقه مال ایران هست.
و اگر القور القور کنند
یعنی ابوعطا می خوانند و منطقه مال عراق هست .
همه خندیدیم و دوباره شروع کردیم به گشتن .
عملیات بدر
کتاب راوی (روایت طلائیه و زید)
مرحله ی اول خیبر ، با عمامه جلوی گردان بچه ها را از زیر قرآن ردّ می کرد .
توی جزیره مجنون عمامه سرش بود ،هم می جنگید ،هم روحیّه می داد .
قبل ار عملیات بدر، با عمامه اشکش چشمش را پاک می کرد.
یک ساعت قبل عملیات با عمامه مهمات میبرد .
وقتی تیر خورد عمامه را دور کمرش بسیتم.
آخر هم هم در عمامه پیچیدیمش.!!!!
عملیات بدر
کتاب راوی (روایت طلائیه و زید)
مجروح بود زود برش گردانده بودند
والا از تشنگی شهید شده بود
یک قلپ آب دستش دادیم ،
گریه اش گرفت .
نتوانست بخورد .
گفت بچه ها خیلیشان از تشنگی شهید شدند ،
عهد کردم:
تا آخر عمر آب خنک نخورم .
عملیات رمضان
کتاب راوی (روایت طلائیه و زید)
با قمقمه توی کانال بالا و پائین می رفت
و لب مجروحان را تر می کرد.
ریگ گذاشته بود توی دهنش
خشک نشود
و به هم نچسبد
عملیات رمضان
کتاب راوی (روایت طلائیه و زید)