بی نصیب

بی نصیب :نام هر شخصی است که از شهادت جا مانده است
  • بی نصیب

    بی نصیب :نام هر شخصی است که از شهادت جا مانده است

مشخصات بلاگ

اینجا معبری است رو به آسمان برای جاماندگان از شهادت

آخرین مطالب

۲۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

يكشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۹، ۰۳:۵۶ ب.ظ

چاله

  

بسیجی ها در دو کوهه

چاله هایی شبیه قبر می کندند

تا یاد مرگ را فراموش نکنند ،

امروزه ما هزاران چاله داریم

تا یاد مرگ را از ما دور کند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۵۶
علی چدانی
شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۹، ۰۳:۵۲ ب.ظ

طول و عرض

 

طول و عرض

 

شاید جنگ طول زندگی رزمنده ها را کم می کرد.

اما عرض زندگیشان را بیش تر می کرد.

کسانی بودند که ره صد ساله را یک شبه می رفتند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۵۲
علی چدانی
پنجشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۴۷ ب.ظ

پیش قدم

پیش قدم

 

                                          هر کاری را می خواست شروع کند

 اول از خودش شروع می کرد

حتی در کارهایی مثل پذیرایی از نیرو

                                     و کارهای خدماتی ،

                                    همیشه پیش قدم بود.

 

سردار شهید یادگار امیدی

کتاب یادگارهای ماندگار ص 446

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۴۷
علی چدانی
چهارشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۹، ۰۵:۰۳ ب.ظ

گناهان یک بسیجی 16 ساله

دفترچه یاداشت یک شهید 16 ساله در جریان تفحص؛

            گناهان یک روزه من عبارتند بودند از :

                                     سجده نماز ظهرم طولانی نبود!!

                         زیاد خندیدم!!

                       هنگام فوتبال شوت خوبی زدم ، که از خودم خوشم آمد!!

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۰۳
علی چدانی
سه شنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۴۵ ب.ظ

قور و القور

 

در هور گم شدیم . گشتیم و گشتیم تا خسته شدیم .

حمزه گفت من یک راه پیدا کردم . گفتیم خب زود بگو .

گفت از قورباغه ها می شود فهمید .

اگر قور قور کنند

 یعنی شور می خوانند و منطقه مال ایران هست.

و اگر القور القور کنند

یعنی ابوعطا می خوانند و منطقه مال عراق هست .

همه خندیدیم و دوباره شروع کردیم به گشتن .

 

عملیات بدر

کتاب راوی (روایت طلائیه و زید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۴۵
علی چدانی
سه شنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۲۸ ب.ظ

عمامه

 

عمامه

 

مرحله ی اول خیبر ، با عمامه جلوی گردان بچه ها را از زیر قرآن ردّ می کرد .

توی جزیره مجنون عمامه سرش بود ،هم می جنگید ،هم روحیّه می داد .

قبل ار عملیات بدر، با عمامه اشکش چشمش را پاک می کرد.

یک ساعت قبل عملیات با عمامه مهمات میبرد .

وقتی تیر خورد عمامه را دور کمرش بسیتم.

آخر هم هم در عمامه پیچیدیمش.!!!!

 

عملیات بدر

کتاب راوی (روایت طلائیه و زید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۲۸
علی چدانی
سه شنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۴۲ ب.ظ

عهد

 

 

مجروح بود زود برش گردانده بودند

والا از تشنگی شهید شده بود

یک قلپ آب دستش دادیم ،

 گریه اش گرفت .

نتوانست بخورد .

گفت بچه ها خیلیشان از تشنگی شهید شدند ،

عهد کردم:

 تا آخر عمر آب خنک نخورم .

 

 

 

عملیات رمضان

کتاب راوی (روایت طلائیه و زید)

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۹ ، ۱۲:۴۲
علی چدانی
دوشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۳۱ ب.ظ

قمقمه

 

 

 

با قمقمه توی کانال بالا و پائین می رفت

 و لب مجروحان را تر می کرد.

 ریگ گذاشته بود توی دهنش

 خشک نشود

و به هم نچسبد

 

 

عملیات رمضان

کتاب راوی (روایت طلائیه و زید)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۳۱
علی چدانی
جمعه, ۱ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۲۴ ب.ظ

یتیمی

فرق نمی کند

 

 

مرد و دو تا زن جوان آمده بودند سر مزار ایشان ، 

                  آن قدر گریه کردند و خاک بر سر ریختند ،

                  که همه را به حیرت انداختند .

                  با نشانه هایی که قبلا شنیده بودم ،

                فهمیدم که اینها همان سه بچه یتیمی هستند که ناصری بزرگشان کرده بود .

 

                                                                سردار شهید محمد ناصر ناصری

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۲۴
علی چدانی